/*/ شهرزاد نامگ سه مهاد هنر، خرد و آزادی را ارج میگزارد و باور دارد که زندگی بی آنها بس ناانسانی میتواند باشد. از همین روی، تلاش میکنیم که این سه را همچون چراغهایی فرا راه خود بگیریم و برای گزینش، پراگندن و چاپ هر آرتهکاری، آن را در پرتو این سه مهاد بسنجیم. ما آگاهیم که چنین سخنی در گفتن آسان، ولی در انـجام بس دشوار خواهد بود، به ویژه آنکه ما سهمدار تاریخ درازی از هنرکُشی، خردستیزی و خودکامگی هستیم – سه ویژگی ویرانگری که در واژهی سیاهروُی سانسور گِرد آمدهاند، و در چند دههی گذشته، بیش از هر زمان دیگری، بر فرهنگ و اندیشه و هنر ما چیره بودهاند.
آفرینشگری آرتهای و هنری سهم به سزایی در پیشرفت شهرمندی (تمدن) و فرهنگ آن داشته است و هر گاه جلو این آفرینشگری به هر شیوهای گرفته شود، فرهنگ انسانی یکسره و هماگی آسیب میبیند. سانسور میتواند هویت ما را دگرگون کند، چون زبان ما را دگرگون میکند. دستگاهسانسور به هر ترفندی دست مییازد تا با سد کردن راه چاپ و پخش نوشتههای هنری و فرهنگیِ ناوابسته و آزاداندیش، از گسترش آگاهی و خردورزی و آزادیخواهی پیشگیری کند، و از آن راه، مردم را به تودهای دنبالهرو، ناپُرسنده، و بیکیستا فروگرداند.
پس در کوتاه سخن، چارهای نداریم مگر آنکه با همه توان به پیکار با سانسور برخیزیم. نخست باید در شناختمان از سانسور و واکنشمان به آن بازنگری اساسی کنیم. در شیوهی کنونی نشر و پخش، پدید آورنده خود یا به میانجی ناشر، تهیه کننده و مانند آن، ناگزیر است که برای چاپ یا اجرا یا نمایش کارش از دستگاه سانسور درخواست پروانه کند. سانسورگر هم اگر کار را همسو با آرمانها و خواستههای خود یا دست کم بیزیان برای آنها بداند، پروانهی چاپ و پخش و اجرا میدهد، و گرنه از پدید آورنده میخواهد آن را با خواست حکومت هماهنگ کند یا سودای نشر و اجرای اثرش را به کناری نهد.
اما سرِ دیگر چرخه نشر که همان استفاده کننده اثر (کتابخوان، بیننده فیلم و نمایش و نقاشی، یا شنونده موسیقی و مانند آن) باشد، در چرخه ترادادی کنونی برای به دست آوردن کار آرتهای و هنری دلخواه خود به مرکزهای فروش و اجرا و نمایش میرود. این مرکزها هم در جایی مانند جمهوری اسلامی البته جز کالای از اَلک گذشته و همسو با رژیم، یا دست کم بیزیان برای آن، چیز دیگری نمیتوانند عرضه کنند. پس ناگزیر خواهد بود تا به آنچه دستگاه سانسور به خوردش میدهد بسنده کند.
دشوارهی دیگر ما، رسانههای همگانی فارسی زبان در ایران و خارج از ایراناند. سخن و رفتار ما با رسانههای داخل ایران که زیر چنبرهی رژیمند روشن است. آن چیزی که به ویژه کمتر بررسی شده و از این روزنه واکاوی نشده است، همانا رسانههای پر بیننده و پر شنوندهای هستند که خود در خارج از ایرانند، و چنان وانمود میکنند که از باید-نبایدهای رژیم اسلامی ایران آزادند، ولی بسیار اندک دیده شده است که به شناسایی یا بررسی کارهایی بپردازند که بدون پروانهی ارشاد چاپ و پخش شدهاند. این رسانههای پربیننده که بیشینهشان نیز با پول کشورهای گوناگون گردانده میشوند، به راستی دنبالهی دستگاه سانسور و همارز با رژیم چیره بر ایرانند.
راست اما این است که این چرخه ترادادی پدیدآوری و پخش و اجرا و بهرهوری از کالای فرهنگی دیگر زمانی است که در هم شکسته، یا دست کم ترَک برداشته است.
با تواناییهایی که فنآوریهای نوین به ما ارزانی داشته است، گمان ندارم که دیگر دشواری ما سانسور حکومتی باشد. دستگاه سانسور ارشاد دیگر جز یک مترسک پوشالی نیست. ارشاد توان جلوگیری از نشر آفریدههای فرهنگی در رشتههای گوناگون را ندارد. دشواری اکنون ماییم!
به دیگر سخن، دشواری در اندیشهی ترادادی ماست که در سدهی بیستم جا مانده است.
بگذارید از «خواننده – بیننده – شنونده» آغاز کنیم. فیلمهای هالیوود و بالیوود و دیگران، آخرین اجراهای ترانههای پاپ غربی، ویدیوهای سرگرم کننده، جوکهای جور واجور را خواهندگان به هر گونه که هست به دست میآورند. بیشتر این کارها هم از دید ارشاد و حکومت در شمار نمونههای ناشایست یا سانسورشدنی هستند. ولی این کسان برای به دست آوردن کالای اینترنتی از دربان جلو قانون درخواست پروانه نمیکنند.
کاربر ایرانی امروز میتواند هر فراوردهی نوشتاری، آوایی یا ویدیویی که در اینترنت باشد را به دست بیاورد – آنچه بارگیری پذیر (دانلود شدنی)باشد را میتواند بر روی رایانه یا گوشی هوشمندش داشته باشد.
پس چرا کارهای آفرینشی ایرانی و فارسی زبان باید ناگزیر باشند از غربال سانسور گذرانده شوند؟ چرا نویسنده و پدیدآورنده باید بر درِ خدایگان بیدادگر سانسور زانو بزند؟
از میان پاسخهای گوناگونی که داده میشود، تنها یک پاسخ درخور درنگ است، و آن بده-بستان مادی است. ما هنوز ساز و کار شایستهای برای فروش اینترنتی نداریم. شیشه زندگانی دیو سانسور تنها به همین یک تلسم بسته است.
سدی که بر سر راه پراگنش و پخش آزاد کارهای آرتهای و هنری ماست، دیگر وزارت ارشاد جمهوری اسلامی نیست، تنها نداشتن ساز و کار درخور برای داد و ستد آزاد اینترنتی در ایران است.
شهرزاد نامگ همه تلاش خود را برای گسرتراندن آفرینش آزاد هنری، آزادی اندیشه و سخن،و پراگندن و پخش نبیگها و کتابهای سانسور شده به کار میگیرد.
ما دست همکاری همهی پدیدآورندگان، کارشناسان، و فنآوران را به گرمی میفشاریم و هر گونه کمکی برای پیشبرد این کار را ارج مینهیم.